پرسید به خاطر ڪے زنده هستے؟؟؟
با اینڪه دلم مے خواست
با تمام وجودم داد بزنم به خاطر تو.
بهش گفتم به خاطر هیچ ڪس.
پرسید پس به خاطر چه زنده هستے؟؟؟
با اینڪه دلم فریاد میزد به خاطر تو.
با یه بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز.
ازش پرسیدم تو به خاطر چے زنده هستے؟؟؟
در حالیڪه اشڪ تو چشمانش جمع شده بود.
درباره این سایت